تب تخفیفهای بلکفرایدی ( ۲۸ نوامبر) هر سال خیلی زودتر از موعد و حتی از یک ماه قبل، ایران را هم فرا میگیرد، به طوری که امسال از آبان و به فاصله یک ماه مانده تا ۷ آذر شبکههای اجتماعی با بنرهای درخشان، درصدهای وسوسهکننده تخفیف، قسطیفروشی و وعدههای فروشگاههایی که ادعا میکنند کوه یخ قیمتها را «ذوب» کردهاند، تسخیر شده است.
پای عمل به این وعدههای رنگارنگ که میرسد اما روند داستان «جمعه سیاه» در ایران، تغییر میکند. خیلی زود در مییابیم آنچه عملا اتفاق میافتد، بیشتر بازنماییِ ظاهریِ یک آیین جهانی در کسب و کار است؛ آیینی که در بسیاری از کشورها معنای واقعی دارد، اما در ایران به تکنیک بازاریابی برای فروش کالاهای کمکیفیت، تهانبار و گاهی حتی گرانشده، تبدیل شده است.
جذابیت ماجرا از تضاد همین دو تصویر جهانی و ایرانی از بلکفرایدی آغاز میشود. در آمریکا، کانادا و بخش بزرگی از اروپا، بلکفرایدی زمان واقعیِ تخلیه انبار است و فروشگاهها برای جایگزینی مدلهای سال جدید، صادقانه قیمت بسیاری از کالاهای باکیفیت را میشکنند. تلویزیونهای با تکنولوژی روز، لپتاپ و لوازم خانگی تولید برندهای معتبر جهانی، لباسهای اصل، لوازم آرایشی عمدتا نامآشناو طیف وسیعی از کالاهایی که هنوز در چرخهٔ مصرف، ارزش و جذابیت بالایی دارند، با تخفیفهای واقعی حتی تا ۶۰ یا ۷۰ درصد و در مواردی بیشتر، فروخته میشوند و شکلگیری رقابت واقعی میان فروشگاهها باعث میشود تخفیفها هم واقعی باشند و چه بسا برخی از آنها ضرر هم بدهند تا سهم خود در بازار از دست ندهند.
نتیجه چنین رقابت واقعی و تنگاتنگی این است که مصرفکننده عمدتا همان چیزی را میخرد که یک هفته قبل با قیمت بیشتر میتوانست بخرد؛ نه کالای جایگزین، نه مدل پایینتر و نه محصول بینامونشان.
با نگاهی نهچندان جزیینگر در مییابیم که در نسخه ایرانی بلکفرایدی، ماجرا دو چهره دارد؛ چهرهٔ پر زرقوبرق تبلیغات و چهرهٔ واقعیِ فاکتورهایی که مصرفکننده بعد از خرید میبیند. بر همین اساس آنچه این روزها در خیابانها و فروشگاههای آنلاین و حضوری دیده میشود، بیشتر «تخفیفنمایی» است تا «تخفیفدهی» و از اضافه کردن قیمت قبل از تخفیف گرفته تا عرضهٔ کالاهای بیکیفیت یا تهانباری، به خوبی گویای این است که همهچیز شبیه نسخهای کمرنگ و تقلبی از یک سنت اقتصادی جهانی است.
نخستین ترفند رایج، همان تکنیک قدیمی «افزایش قیمتِ قبل از تخفیف» است. بسیاری از فروشگاهها یک هفته پیش از بلکفرایدی، قیمت کالا را بیسر و صدا ۲۰ یا ۳۰ درصد بالا میبرند. بعد با افتخار اعلام میکنند: ۳۰ درصد تخفیف، فقط امروز یا فقط برای یک هفته؛ در حالی که قیمت واقعی برای مصرفکننده شاید تفاوت ناچیزی با قبل داشته، یا حتی کمی گرانتر شده باشد و جالبتر اینکه مصرفکنندهٔ ایرانی در اکثر مواقع به درستی و هوشمندانه احساس میکند تخفیفها واقعی نیستند.
ترفند دوم، عرضهٔ کالاهایی است که جای دیگری روی دست فروشنده ماندهاند. لوازم خانگی که مدل سال نیستند، لباسهایی که فصلشان گذشته، مانیتورهایی که مدتها خاک خوردهاند، گوشیهایی که در بازار جهانی دیگر تولید نمیشوند و... که باید روزی از انبار خارج شوند، اما نه بهعنوان اتفاق ویژهای مانند بلکفرایدی، بلکه چون فروشگاه دیر یا زود باید از شرشان خلاص شود و در حالی که در کشورهای دیگر، تخفیف مساوی است با تخلیهٔ انبار کالاهای اغلب باکیفیت برای ورود کالای جدید، در ایران، تخفیف اغلب یعنی موفقیت در قالب کردن کالاهای بنجل به شهروندان.
بخش دیگری از ماجرای بلکفرایدی خاص ایرانی! این است که طی سالهای اخیر، سهم بزرگی از بازار ایران را کالاهای وارداتی درجه دو و سه یا محصولات بیهویت و گمنام چینی و ترکی و اماراتی گرفتهاند. طبیعی است که این کالاها هنگام تخفیف، تفاوت قیمتی چندانی با قبل ندارند، چون قیمت اولیهشان هم واقعی نیست. فروشنده ممکن است ۵۰ درصد تخفیف درج کند، اما روی کالایی که ارزش واقعیاش از ابتدا کمتر از قیمت روی برچسب بوده است. بنابراین مصرفکننده در نهایت «تخفیف روی قیمت غیرواقعی» دریافت میکند.
تفاوت مهم دیگر بازار ایران با بازارهای جهانی، نبودن نظام شفاف قیمتگذاری و ابزار نظارتی قابل اتکاست. در کشورهای توسعهیافته، پلتفرمهای مقایسهٔ قیمت، قوانین سخت قرارداد با خردهفروشان و بازرسیهای مستمر اجازه نمیدهد فروشگاهها قیمتسازی کنند. مشتری میتواند با چند کلیک ببیند کالایی که تخفیف خورده، هفتهٔ قبل چه قیمتی داشته است. اما در ایران، نبود این شفافیت باعث میشود سازوکار تخفیف هم به بازیای بدون داور تبدیل شود؛ بازاری که هرکس میتواند هر عددی را هرطور خواست نمایش دهد.
حتی در فروشگاههای آنلاین بزرگ هم با داستانی مشابه مواجهیم. برخی از این پلتفرمها از چند روز قبل قیمت محصولات را بالا میبرند و روز حراج دوباره پایین میآورند تا نمودار قیمتی به ظاهر منطقی بماند و برخی دیگر هم کالاهای بنجل یا بدون ضمانت را به جای کالای اصل با تخفیف بیشتر عرضه میکنند.
آنچه بلکفرایدی تقلبی ایرانی از خود در ذهن عموم شهروندان بر جای میگذارد این است که مردم اغلب خرید با حس زیان را تجربه میکنند و تخفیف ظاهری میبینند اما ارزش واقعی نمیگیرند.
علاوه بر آنچه ذکر شد، شرایط تورمی اقتصاد ایران هم مسئله را پیچیدهتر کرده است. وقتی قیمتها بهطور هفتگی و حتی روزانه تغییر میکند، مفهوم «تخفیف» اساسا ثابت نیست. گاهی تخفیف ۳۰ درصدی روی کالایی اعمال میشود که در دورهای کوتاه ۶۰ درصد گران شده است. بنابراین مصرفکننده تخفیف را نه بهعنوان فرصت خرید اقتصادی، بلکه بهعنوان «کاهش موقت یک گرانی گذشته» تجربه میکند و بدین ترتیب
بلکفرایدی ایرانی همچنان یک نمایش از سر هیجان است و بازار و چرخ بسیاری از کسب و کارها به جای رقابت بر سر جلب اعتماد و کیفیت، با عددهای بزرگ و غیرواقعی تخفیف و بنرهای پر زرق و برق تبلیغاتی میچرخد و البته تجربهٔ سالهای اخیر نشان داده اعتماد عمومی به تخفیفها کاهش یافته است و مصرفکننده فقط زمانی دست به خرید میزند که قیمت واقعی را بداند یا کالای مورد نظرش را مدتها دنبال کرده باشد.
جان کلام اینکه بلکفرایدی یا هر فرصتی مشابه آن اگر قرار است در ایران معنای واقعی پیدا کند، راهی جز شفافیت، صداقت در قیمتگذاری، عرضهٔ کالاهای باکیفیت و نظارت واقعی ندارد، در غیر این صورت همچنان نه یک سنت و جشن اقتصادی برای خالی کردن انبارها، بلکه نمادی از بیصداقتی کسب و کارها با مردم و موعدی برای کاهش بیش از پیش اعتماد شهروندان به پدیده تخفیف و تخفیفدهی خواهد بود و حتی در این بین، برندهای خوش نام و شناخته شدهای که تخفیفهای واقعی اعمال میکنند را هم بدنام و کمرنگ میسازد.




نظر شما